یادداشت‌ها و برداشت‌ها

چه اشتباهی کردم؛ حرفاتو باور کردم!

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۸ ب.ظ

as she walks by the river she calls the last contact to beg for her life to be saved and the singer sings:

میگفتی بی تو هیچم با من بمون همیشه

نباشی من میمیرم... گل بی گلدون نمیشه!

and she remember it all. she crys and thinks by herself that why didn't she just stoped it!? 

یه روز سرد پائیز گلدونتو شکستی!

and she was it. she's been dying and brought back to life, over and over... she's been sacrificing to get to something and she has always whispered with herself: no strings attached! and every time she promises herself that no more self distructions for others. because you're the most important one. alright? but then she can't stop herself from doing it. she is lost and she has lost everyone...

بهار میاد دوباره بازم تورو میارن, مث ِ گل زینتی تو گلخونه میکارن...

بازم به گلدونت میگی با من بمون همیشه؛ میگی که بی تو میمیرم گل بی گلدون نمیشه... چه اشتباهی میکنه, حرفاتو باور میکنه...

what should she do? being alone, trusting no one, being just on her own, or can she find a way to be with others? can she even find the person? 

maybe she should stop...

and... all over again! 

پیوست

p.s.: it's just me writing feelings and putting them in a story. NO STRINGS ATTACHED! 

نظرارو بستم، بعد یکی یکی برا هر پست باز میکنم میگم شاید یکی نظری داش خاس نظر بده. :| خوددرگیری مضمن. :/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۲۱
Mileva Marić

نظرات  (۳)

پیوستو نمیاره :(
پاسخ:
خوبه. آهنگشه. نمیدونم چرا پیوستام نابود میشن!
اسمشو بگو تا خودم دان کنم
پاسخ:
بابا عنوان پستو سرچ کن خانندشم گوگوشه. اسمشو یادم نیست! بعدم میاره که!!!
خب رمز دری وری هات را میخواهیم
کلا میخواهیم !
دیگه چه خبر؟ :)))
پاسخ:
جالبه! باشه!
بدبختی ))))): 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">