یادداشت‌ها و برداشت‌ها

163

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۷ ب.ظ

1- بش گفتم چرا لست سینت هزاران سال پیشه؟ بعد از اینکه شمارشو گرفتم. بعد گفت چون کسیو ندارم باش حرف بزنم. گفتم خب واتساپم که همینطوره، گفت خب فیلترشکن بالا نمیاد. انی وی، اصلا واقعا خسته شدم واقعا. آخه من چرا باید چک کنم؟ چیو چک کنم؟ لست سین ملتو؟ بعد از خودم میپرسم که واقعا چرا میخوام برم فلان جا؟ بعد به خودم میگم برای خودت دلیل میاری، وابسته به بقیه هم نباشه. بعد مثلا میخوام برم و واقعا دلیل دارم. ولی دلیلم اینطوری نیست که معنیش این باشه ساعتی یه بار چک کنم. میخواستم از همشون برم، ولی بیخیال. باید یادگرفت که زندگی کرد دیگه. زندگی کرد. اوکی؟ زندگی! زندگی معنیش سوشال مدیا نیست. توی خر میری سوشال مدیا که با ملت در ارتباط باشی و حرف بزنی ولی مسخرست. ول کن دیگه. خجالت بکش با این هیستوریت ترس از تنهایی داری :) تو که تنها باشی بست ورژن خودتی :*

2- خب واقعا نمیدونم واقعا میخوام رمز دار کنم یا نه. احساس میکنم جلوی ارتباطات (همون چیزی ک میخوام) گرفته میشه. نمیدونم بابا. اه. به درک. به درک که ملت اینطوری از حال و احوالاتم خبر دار میشن :| (او موود ثابتی نداشت) ولی تا الان یه سریا ریختن. چی بگم بقیتون بریزین ببینم چن نفر میمونن؟ :)))

3- من یه کار زشتی کردم الان، واقعا دست خودم نبود خب. ولی کردم. بعد خیلی کوفتیه، دلم میخواد خجالت بکشم ولی شور میشه! :| باید لت گو کنم. ولی نمیره بیرون از تو این ذهن!

4- من رسمن اعلام میکنم که به حدت و شدت عجیبی رو تیموتی کراش دارم. چی میشد بام رل میزد؟ :| اگ ازدواج میکرد که شهروند آمریکاییم محسوب میشدم. فقط 

نوشته هام پریده. ینی خوشم میادا هر شب یه کاری میکنم خودم که خودمو بفاک عظما بدم. اه -.-

انی وی، تا یادم باشه مینویسم. اصولا چون با نوشته هام تخلیه ذهنی میکنم ممکنه چیزی یادم نمونده باشه. نویسنده که نیستم قبلش فک کنم! 

ولی انی وی، ادامه مورد چهارم! فقط نمیدونم چرا نقشایی که بازی میکنه همشون شخصیتشون یکیه. همشون کتاب زیاد میخونن، حداقل سیگارو میکشن و یه طورایی هنرین. حالا میدونم به خاطر اندامشه تا حدودی ولی خب استعداد بچم هدر میره. ولی کراش کراشه. حتی اگه بهش نقش جدید گونه ندن. :/

5- چی نوشته بودم؟ یکیش یادمه راجب این بود که آی نید عه گرل فرند. عه ریل وان. که همش باش حرف بزنم و همش بام حرف بزنه و تو حلق هم باشیم. حالا چرا دوست نه؟ نه به خاطر روابط جنسی، که به خاطر حجم صمیمیتی که نیازمندم :) چند وقت پیش تو همون کانال پرایوته نوشته بودم که دلم برا اینکه یکیو بغل کنم و شب کنار هم بخوابیم تنگ شده. دلم برا اینکه بشینم یکی بهم تکیه کنه، برا اینکه یکی باهام حرف بزنه بگه به کسی نگفتم تا الان تنگ شده. لعنتی. گاد دم ایت. داشتم میگفتم کاش یکی بود میومد باهم میرفتیم قلم مو و مقوا میخریدیم که من برم به نقاشی پناه ببرم. نه اینکه نداشته باشم. ولی خریدنش حال میده :) انی وی؛ دفعه قبل خیلی بیشتر نوشته بودم. نمیدونم چی نوشته بودم؟! ولی به هرحال پری، باید زندگی کنی. خاب؟ بیخیال! باید زندگی کنی نه چیز دیگه ای. نه کار دیگه ای. نه اینکه نگا ساعت کنی از صب که پامیشی تا دوازده شه و بعد شیش شه و بعد شب بشه و بعد بتونی بخوابی و بعد خوابت نبره. لعنتی، این تو نیستی. نیستی... 

امیدوارم که سریعا رل گرل فرندم پیدا شه تا زندگی شیرین شه. :) حالا درسته من هنوز منبع درآمد ندارم، ولی مهم نیست پیدا میکنم. تو پیدا شو، منم پیدا میکنم. :( 

خیلی بیشتر بود، اه. به کتف بی اهمیت ترین انجناس بشر. (همچین کلمه ای هست یا فقط تو خونواده ماست؟)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۷
Mileva Marić

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">