187
من یک شلوارک خوب دارم که در دوران های بسیار دور برا ورزشم خریدم و همون موقعم به هرکسی میگفتیم این قیمتشه چشماشون میشد شیش تا. بادمجونیه، ولی یکم روشن تر. حالا خالم میخواد بره لیزر، با کلی شلوارک دیگه اینم بهش دادم چشش گرفته میگه گپه و کلاس داره! لنتی، لنتی، ی لیزر سادس. اصن مهم نیست! بعد الان اعصابم خورده، میترسم بش ندم و بعد مثن بگه ما این همه کار واسه این کردیمو اینا! ولی الان هی داره رو نروم راه میره ک نکنه گشاد شه و بپوشمش دیگ قشنگ نباشه. دارم از حرص میمیرم 😐😐😐😐😐
سلام
خواهش میکنم.
دیگه فراموش بشه بهتره ، خواهش خواهش.
خواهر ، یکی مثل من چه باید بکنه ؟ زیاد می نویسم و البته مرتبط ، همه می نویسند : آقا نظر دادن رو با مقاله نوشتن اشتباه گرفتی! . متأسفانه همه رو هم خصوصی می فرستند.
پیامهای ، آزاردهنده را پاک کن ،
من هم قبول دارم که نظر حداقل باید دو خط باشد ،
بخدا من هم گیج شدم.
من هم نمیدانم دیگر چه بنویسم چه ننویسم.
دیگه راه و بیراه کدامه ؟
هرموقع این موارد را حس میکنم یاد « عدم » می افتم : « افتیم به صندوق عدم یک یک باز »