[توهم]ِ پوچی
عاشق لحظه اثبات پوچی ام. لحظه ای که یکی میفهمه تهش هیچی نیست. نه ته تلاشا و نه ته مخالفت ها و بحث ها. یکم لحظه ی سختیه ولی به نظر میاد ارزششو داره.
چرا؟
چون مجبور میشی به یه چیز "واقعی" چنگ بزنی. زیباییش اینه که اون احساس خلاء ِ "برای چی؟" تموم میشه. خب متاسفانه یک سری به یه چیز غیر واقعی دیگه چنگ میزنن و خب، اون خلاء پر نمیشه. با همه تلاش!
این قضیه خلاء اصلا مثل دینی نیست که با "خدا" پرشه، یه چیز سادس. با خود آدمه پر میشه. وقتی مستقل میشی و تنها و باید یه راهی پیدا کنی، وقتی تنهایی نور رو پیدا میکنی اون احساس خلاء پر میشه. خدا، یا هر چیزدیگه، یا خدا و چیزای ِ دیگه! مهم اینه که واقعی باشه.
واسه همین دوستش دارم. چون جهت دهندس و چیزای عبث رو دور میکنه و به ثبات میرسونه. دغدغه هات رو هدفمند و سالم میکنه.
دیگه وقت درس خوندنت نمیگی: چرا ایران؟ وقتی مشاور حرف میزنه نمیگی: حتما باید دوران کنکور آدم نباشیم دیگه؟ به دغدغه های بقیه میخندی و نمیدونی قراره کی دست بردارن از تمام عبثیجات بیهوده؟
قشنگیش به همینه. قشنگیش به درک ِ همه چیز در کنار همه. به درک عقب موندگی ها و بدبختیای بقیه های پر از ادعا. یه سری اوقاتم خیلی اعصاب خورد کنه.
مثل اینکه نمیتونی جای ِ مناسب ِ مطالعه رو پیدا کنی.
مثل اینکه کانون و آزمونهاش عبثن و آدماشم مسخرن و یه مشت مورچن جمع شدن دور هم و واسه زندگیشون تلاش میکنن و تموم.
واقعا بیخوده! مثل اینکه اینا تو ذهنت داد میزنن تو باید تلاش کنی از دست اینا بری! باید بری.. باید بری... مثل ِ پر پروازکنی. باید تو نسیم بچرخی. خوش باشی، اگه یه پر ِ دیگه باهات همسو شد از همصحبتیش لذت ببری. اگه خوبه کنارت نگهش داری. باید مثل یه پر ِ آزاد فکر کنی. چارچوبای درست بسازی. ببینی و بدونی چی و کیو میخوای؟
پوچی اثباته. اثبات همه چیز، برای خود ِ تو و فقط خود تو؛ و زیباییش دیدن تمام چیزهای پنهانه! :) روشن دیدن راه ها...
+ اینکه همه چیز یکم کنکورانه و بچگانه و لوسانَس مال اینه که این روزا به چیزی جز کنکور نمیتونم فکر کنم :) ساری :))
شاید منم به ثبات کامل نرسیدم و توهم زدم فعلا (: