یادداشت‌ها و برداشت‌ها

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

+از رو کارنامه میبینی چه رنگیه، بعد همون رنگی میکنی و خودتم میسنجی. در واقع کارنامه راهنماته. آبی ینی خیلی خوب، سبز خوب زرد ضعیف و قرمز خیلی ضعیف.

شب در خانه کارنامه را دانلود کرده و مشاهده میکند...

عه اینا که همش ابیه پنج تا سبزم اون وسط هست! یقین اشتباه زده!

به پشتیبان خود زنگ میزند!

+الو؟ سلام خانوم.. ببخشید مزاحم شدم (و انواع تعارف!!) ! میگم اینا اشتباه نیست؟ همش ابیه چار پنج تا سبزم داره! 

- نه! من که بهت گفتم تو خیلی خوبی باور نمیکردی الان با چشم خودت داری میبینی!

من: :|||

- حالا میتونی خودتم بسنجی و ببینی شاید یادت رفته و اینا...

باقی تعارفات و خدافظی!

من: مامااااااان یه چیز خیلی عجیب! (کلی توضیح دادم ک من ازمونامم چندان خوب ندادم و اینه موضوع!)

مامانم: خب تو جزو دانش اموزای خوبی دیگه شاسکول فک کردی خیلی بدی مثلا؟

من: حالا اینقدرم انتظار خفن بودن ندارم دیگه!

سپس هیچکدام از مباحت را برای خویش ابی نکرده واکثرا به زرد اکتفا میکند. :/

سپس میگه نکنه خر شی کلی وقت سر کتاب از دست بدی :/

سپس میمیرد.

مثن فرض کن یکم تیر بشه. دیگه جرم نیستم. تبدیل به نور و انرژی شدم، زمان هم برام نمیگذره. :| ولی یهو روز کنکور میشه :|

چقد خوبه ادم نگران دری وری گفتن نباشه ^_^

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۴
Mileva Marić

I was drowning in the ocean and then you came around. I saw you from under the water. I wanted to reach you and I did and then, we kissed. It happened again and again...and everytime the water became red, more and more...

You and your red lips, your hair and the way you smile, was a legend I couldn’t believe! I was drugged and I was dying... maybe you were drowning me! 

Then you start spinning around me. I was confused, hypnotized... you were still smiling! The voice in my head were saying: “I know I’m not the center of the universe but ypu keep spinning around me just the same...!” And I could also hear you calling me “baby”... 

and then, you smiled again and saved me from drowning! You were with me in the water then. It was a legend and the water was completely violet. A world full of love, just us together...

I’m strong enough to believe in love... 

پست اینستاگرامی که وبلاگی شد.

همان بعدازظهر...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۳۷
Mileva Marić