یادداشت‌ها و برداشت‌ها

29 - روزهای پیش از کنکور!

پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۵۰ ق.ظ

فقط دو روزه که مامان بابام برا صبونه میرن بیرون. دیروز رفته بودن کلپچ بخورن امروزم رفتن توت بخورن و روشم صبونه! من چی؟ طبق معمول تخم مرغ. (بنده از پارسال به این گرامی عادت کردم و اگ بخوام چیزیو ترجیح بدم حتا، تخم مرغه. عصن اینطوری نیست ک دوسش نداشته باشم!) ولی این دو روزه، انگاری اصن به خوشمزگی قبلش نباشه ها! امروز دیدم دلم میخواد بازم با بابام سر اینکه زیاد تر خورده سر و کله بزنم، هی به مامانم بگم کودومو من بخورم، اون رژیم باشه و زرده رو نخوره و هی ب من بگه بخور چون ویتامین آ و فلان و بهمان داره...! 

ایز ایت می؟ واتس هپنینگ!!!

+ جدی جدی بیست و نه روز؟ چندی زیاد. یه طوری رفتار میکنیم انگار یه هفته دیگست که! :/

+ توانایی اینو دارم که کلا اینستاگرامو دی اکتیو کنم و آدرس چهارتا از پیجایی که دوست دارمو بنویسم فقط برم تو اونا. یا حتا فقط صدف. آیا میدونستین من عصن آرایش دوست ندارم (ینی تو فازش نبودم. الان دیگ نمیدونم هسم یا ن!) و اون اوایل ک صدفو فالو کرده بودم فقط به خاطر خودش بود و اینکه از حرف زدنش و همه اینا و انرژیش خوشم میاد؟آیا میدونسین صب و بعدازظهر های من با وی ساخته میشه؟ آیا میدونسین از تابستون استراحتای بین مطالعه من با اون پر میشه؟ 

عمرن اگ میدونسین!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۱۶
Mileva Marić

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">