یادداشت‌ها و برداشت‌ها

232

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۳ ب.ظ

آرین هی چیزم میگه، حس درونیم مانعم میشه، ایمیل میدن و درخواست یه شخص دیگه رو میکنن، کسی که هیچوقت تو زندگی من وجود نداشته، و مغزم میگه این کاری که الان داری میکنی کاری نیست که میخواستی بکنی و حس درونیم میگه نکنه حذفم نکنه و همه ترسای کودکی و نوجوونیم بیدار میشن. قلبم. آه...

هیچ کاری نمیکنم. دقیقا هیچی. نمیدونم... دلم همونی رو میخواد که هیچ وقت وجود نداشته (بعضی اوقات داشته شاید) بشینم ی دل سیر باهاش حرف بزنم... یا حرف نزنم حتی، اون فقط درکم کنه. همین! ):

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۰۳
Mileva Marić

نظرات  (۳)

من هی چیزت میگم ؟ :|||

بی تر ادب این همه به حرفات گوش دادم من کشک بودم؟ -__-

هعییییی

بالاخره بیان واسم باز شد :|

پاسخ:
=| تو هر بار ک حرف میزنیم، نمیگی برو یاد بگیر؟ بعد چرا به همه چیز دید منفی داری؟ الان کجای این جمله بده؟! :||||
کودوم حرفا؟ حسابش از دستم در رفته :/
عخییییی ((((:

خب من به خاطر خودت میگم

بده خوبیتو میخوام؟ :((

کجا دید منفى دارم -__-

هعیییى -.-

پاسخ:
اصن از بعد اینکه کنکوری شدی یه دید منفی نگرانه خاصی داری :/ کلن!
ن بد نیس باو، اتفاقن من خوشحالم *_*

دید منفی نگرانه ندارم

اعصاب ندارم در واقع :|

پاسخ:
کاملا مبرهنه :|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">