یادداشت‌ها و برداشت‌ها

243

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۲۶ ب.ظ

فک کنم خیلی از کارا انجام نمیشن چون ما نمیدونیم که چطوری انجامشون بدیم!

بعضی وقتا فقط با شروع کردن ِ اون کار، خود به خود متوجه میشیم که باید چیکار کنیم و همینطور که ادامه بدیم و متوقف نشیم، کار انجام خواهد شد. 

بعضی وقتا هم از یکی کمک میگیریم، شروع میکنیم و بعد وسطش به مشکل میخوریم و باز متوقف میشیم. نمیدونم اینجاشو باید چیکار کرد. باید بازم ادامه داد؟ بعضی وقتا واقعا آدم خیلی نمیدونه چطوری و چیکار کنه و واقعا ادامه دادن سخته... بعضی وقتا کار اونقد مهم نیست که نتونی ریسک کنی، واسه همین میتونی همه چیزو امتحان کنی تا بالاخره یکیش اون جوابی که دلت میخواد رو بده. خیلی وقتا با تجربه میشه علم ِ چگونگی انجام ِ کار ِ مورد نظر رو بدست آورد. 

من اونیم که متوقف میشه معمولا. خیلی وقتا یکی هست که مجبورم کنه ادامه بدم. بعضی وقتا هم هست که مغزم مجبورم میکنه. اینطوری در واقع خودم خودمو مجبور میکنم که متوقف نشم. ولی اصلا نباید متوقف شم و پیش فرض، حتی بدون نیاز به اجبار خودم ادامه بدم. 

میرسم به اون مرحله؟ نمیدونم. واسه یکی که به اندازه من تنبله خیلی سخت باشه احتمالا. بعضی وقتا به این تنبلیم که فکر میکنم، متاسف میشم برا خودم. انگار این جلومو خواهد گرفت یه جایی. انگار یه جایی میرسه که من راضی خواهم بود و کافی نباشه. میشه آدم راضی باشه، اما چیزی که داره براش کافی نباشه؟ این تناقضه؛ نمیشه. واسه همین باید باهاش مبارزه کنم تا هم کافی باشه و هم اینکه خودمو گول نزنم که راضیم و خوشحالم. باید اینقد سعی کنم که بالاخره یاد بگیرم چطوری. و اون سعی کردنه بشه جزوی از من، از عاداتم. نمیدونم اینطوری خوبه یا نه. ولی میدونم که تغییر خیلی ازم انرژی میبره. قشنگ انگار داری مخالف جریان ِ تند دریا شنا میکنی. پدرت درمیاد. ولی اگه انتخابت درست باشه، ارزششو داره. 

البته خیلی وقتا هم فکر میکنم نمیشه. مثلا فکر میکنم کلی سعی و تلاش میکنم که یه چیز دیگه بشم، بعد خستم همیشه. چون خودم نیستم. ولی اینا انگار بهونه میرسن به نظرم. ها؟ بالاخره اینم یکی از اون چگونه‌هاییه که نمیدونم. که باید انجامش بدم. 

بعضی وقتا هم فکر میکنم من الان عوض شدم و اگه خودم بودم، دیگه نیازی به تلاش برای تغییر کردن نبود تا بتونم خودمو راضی کنم. اینم منطقی به نظر میرسه. چون بالاخره من یه چیزی بودم که بتونم چیزی رو تصور کنم. و حس کردم که بهش خواهم رسید و اون منو خوشحال میکرده. ولی بعدش عوض شدم و قابلیتام برای رسیدن به هدفم کاهش یافته. واسه همین سخت شده. ممکنه؟ آره. اِوری ثینگ ایز پاسیبل. ایوِن ایف ایت لوکس لایک بولشت! |:

انی وی. اورثینکینگ ِ الکی بسه. با وجود اینکه الان نمیدونم چیکار کنم و واقعا نمیدونم از بین کارام کودومو انتخاب کنم. من خیلی وقتا اینطوری میشم. عین کامپیوتری که یکی باید تسکاشو یکم ببنده تا بفهمه میخواد چیکار کنه. یکی باید راهنماییش کنه. و تو این حالت، هیچی منو راضی نمیکنه. همه چیز عصبی ترم میکنه. تو اوج ِ بیکاری یا پرکاری، فرقی نداره. اینطوری میشم. از بس فکرمیکنم الان چیکار کنم بهتره و هرکار بکنم انگار از یه چیز دیگه جا موندم. جاست ریلکس اند بی ایت. بی وات؟ -____- 

باید برم رو درمان این بیماریم (که قطعا برنامه ریزی خیلی خوبه ولی من از چارچوب ِ زیادی استقبال نمیکنم :/ هرچند واسم لازمه انگار) یکم فکر کنم. :/

++ دیدی چقد قشنگ از یه چیزی تو یه موضوع دیگه رسیدم به یه موضوع دیگه؟ همیشه یادم میره اولش چی میخواستم بگم تهش هم میرسم به یه چیز ِ دیگه. البته الان اولش نمیخواستم چیز ِ خاصی بگم. |: 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۰۴
Mileva Marić

نظرات  (۴)

سلام.

شما تقریباً شایدم دقیقاً، مشکل من رو دارید؛ مشکل بیش از حد فکر کردن یا بیش از حد برنامه‌ریزی کردن. من چند روزی میشه که یه راهی به ذهنم رسید که فکر میکنم جواب بده. اون راه اینه که اصلاً برای انجام کارها فکر نکنم و فقط اولین کاری رو که به نظرم معقول و ضروری میرسه رو انجام بدم.

روی عکس دسکتاپ لپ‌تاپم نوشتم:

Don't think

It doesn't help

پاسخ:
سلام
بعد ممکنه از یه کاری که باید انجام میدادین جا بمونین! یا به یه کاری نرسین و اینا. بعضی وقتا برنامه ریزی لازمه. حالا هرچقدرم الویت شناس باشین تهش یه جایی بین یه عالمه کار گیر میوفتین که باید بتونین مدیریتشون کنین.

من فکر می‌کنم چون می‌دونی یکی هست مجبورت کنه ادامه بدی؛ با خیال راحت متوقف می‌شی. :)

پاسخ:
نه بابا کی آخه؟! :/

گفتی بعضی وقتا یکی هست مجبورم کنه ادامه بدم. :]

پاسخ:
خب بعضی وقتا! همش که نباید بشینم یکی هلم بده :)

هدف مشخصی نداری و فقط فکر میکنی که باید یه کاری انجام بدی که به ناخودآگاهت بفهمونی که در جهت یه هدفی داری کار میکنی.یا اگه هدف مشخصی داری رغبتی برای به ثمر رسوندنش نداری چون یا به وضع الان عادت کردی یا اون هدف،هدف درستی نیست. :/

پاسخ:
منطق خوبی بود. :) مچکرم :)) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">