یادداشت‌ها و برداشت‌ها

271 -

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۰۹ ب.ظ

اگه خود ِ واقعی من اینقد واسه خودم دوست داشتنی و به درد بخوره، پس چرا ازش استفاده نکنم؟

+ آیا میدانید خیلی اوقات، تجربیات یه آدم ِ واقعی، بیشتر از کتابا و داستانای موفقیت به دردمون میخوره؟ به نظرم احتمالا زندگی نامه ها هم همینطور باشن اما نمیتونم صد درصد راجب این یکی نظر بدم. حالا نمیخوام یکی بخونه و تو ذهنش بگه: "خسته نباشی :/ تازه فهمیدی؟ :|" آره. چرا؟ چون یکی دو روز پیش داشتم با دوستم راجب بخش محدودی از انسانها صحبت میکردم، که چطوری به همه چیز میرسن و از خودش گفت که یه دوره ای از زندگیش همینطوری بوده. (هنوزم فعاله البته. ولی احتمالا نه اونقدری که میخواد و باید.) میگفت من قبلا میگفتم: "گور ِ بابای زمین شناسیم، میخوام برم برنامه نویسیمو یاد بگیرم. گور بابای امتحانم، میخوام برم کتابمو بخونم." خب. فرق من با این آدم میدونید چیه؟ اون تایم ِ میخوام برم سراغ فلان چیزو ندارم. همینه که میگم اگه من اینقد به درد بخورم چرا ازش استفاده نمیکنم؟ اگه من خیلی فکر میکنم و ایده های خفن به ذهنم میرسه (مثلا :/) طبق MEME هایی که واسه تیپ شخصیتیم میسازن، چرا استفادش نمیکنم؟ اگه من عاشق یادگرفتنم (که واقعا هم هستم) چرا استفادش نمیکنم؟ اگه میان مینویسن راجبش که /+ وقت خوابه؟ نه باید بیدار بمونم یه عالمه صفحه و سایت هست که باید بخونمشون!/ من چیکار میکنم این مواقع؟ میتونم بیدار بمونم. مشاهده شده این مورد. حتی مشاهده شده که میتونم خیلی کم بخوابم، میتونم به جای سحرخیز بودن کله ظهر پاشم، میتونم 12 ساعت پشت کله هم بخوابم و میتونم وقتی آفتاب نزده بیدار شم. تنها چیزی که از پسش برنمیام، برنامه ریزیه. دست خودم نیست، اینقد بدم میاد تحت ِ فشار تایم تیبل قرار بگیرم! حاضرم چند برابر کار کنم ولی زمان‌بندی نداشته باشم. راحت باشم، واسه خودم باشم و هر موقعی که دلم خواست کارمو انجام بدم. بدم نمیاد اهداف روزمو بنویسم و بگم اوکی ببین این کاراییه که باید انجام بدی. ولی تایم تیبل؟ نو وی :/ (واسه همین بود که بعد از کنکورم فقط میخواستم از قید زمان رها باشم. میخواستم ندونم ساعت چنده. میخواستم وقت تلف کنم اصلا. ساعت هم بره بمیره :/) خلاصه سوالم از خودم اینه: اگه میتونی، چرا انجامش نمیدی؟ بسه دیگه. بسه! چند ساله داری اینو میگی :| حالمو بهم میزنی :/ (اخیرا یکم، فقط یکم، بهتر شدم. امیدوارم بهتر هم بشم البته. نمیدونین من چیم اصلا. (تهدیدات تو خالی :|) خلاصه که بسه دیگه، یکم خودت باش :دی و از چیزایی که نباید هم فاصله بگیر. عاورین.)

++ من نمیگم کتابای موفقیت چرتن. (هرچند بخش اعظمیشون چرت و حاوی اطلاعاتی تکراری هستن که بعضا تو صفحات زیاد تکرار شده. وات د هل؟ :/)

+++ چه بند مزخرفی نوشتم. مث همیشه حال برگشتن و ادیت کردنشو ندارم. 

4^+ خیلی خودشیفتم نه؟ :( به درک :( همینه که هست :( اصن تا وقتی به بقیه آسیب نزنه چی میشه مگه؟ :( الان وبلاگمه میخوام دو شخصیت خودشیفته و سرزنشگرم رو نشون بدم :( ایح :(

پی.اس: میتونم یه بخش دیگم بگم ازینکه خوبم. ولی اخیرا گند زده شده توش. اخیرا که نه، چند ماه پیش. پس فعلا با این یکی شوعاف نمیکنم و میذارمش واسه وقتی که دوباره به‌دستش آوردم. امیدوارم اون موقع دیگه عقده شوآفش رو نداشته باشم. :)

+++++ ولی من بعضی وقتا ازینکه چیزایی که نوشتم رو میخونید، خجالت میکشم :| :"

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۱۹
Mileva Marić

نظرات  (۳)

من تقریبا سر تموم متنام همینم و حس می کنم خیلی مسخرن و بقیه می گن واو خب که چی مثلا الان؟ :/ و واقعا حس خجالت آوریه.

ولییی کاماان من واقعا مطالبت رو دوست دارم. همینطوری درهم و برهم و غرغر کنان :) واقعا قشنگن به نظر من :))

پ.ن: البته نمی دونم چی باید بگم در رابطه باهاشون. :دی

پاسخ:
البته من با خوندن متن های هیچکس اینطوری نیستم که: "خب که چی؟" ولی نسبت به متنای خودم اینطوریم که ای کوه ادعا، این پستا چیه میذاری. ملت وقتشونو تلف میکنن با پستای تو. کلی امید دارن میزنی خورد میکنی. چرا مثل آدم پست نمیذاری که باعث بشه یه چیزی یاد بگیرن؟ 
:دی! مرسی! واقعا نمیدونم چرا اینقد غرغروام :)))
اوکیه :))
البته اخیرا یه متنی خوندم در راستای اینکه "چرا باید رمان بخونیم؟" و نویسنده معتقد بود که چیزی که رمان بهمون یاد میده رو نه فلسفه یاد میده و نه روانشناسی، سعی کردم (هرچند من اصلا در اون حد نیستم!) که این دیدگاهو به این پستم داشته باشم. ولی واقعا پستم اونطوری نیست :دی، واقعیت تلخه دیگه، چی میشه. باید پذیرفت :))

وایییی منم همینممم دقیقا واسه پستای خودم! بعد مثلا به وقتایی فک می کنم که چه وقت ها هدر رفتن و چه کارها که نمی تونستن باهاش انجام بدن :/ بعد به این فک می کنم که من خودم دوست دارم بشینم پای مطالب وبلاگ ها و حتی خیلی وقتا می شینم همه آرشیوهاشونو می خونم و شاید اوناعم دوست داشته باشن... نمی دونم خلاصه پیچیده س :))

ولی به نظرم آدم می تونه تو وبلاگش هرچیزی بنویسه حتی اگه برای دیگران نتیجه اخلاقی نداشته باشه یا چیزی یاد نده بهشون. چون بلاخره وبلاگ که رمان نیست :دی البته اگه وبلاگ چیز یاد بده که دیگه اصلا... هعی... =))

پاسخ:
چقد نظرات مشترک حس ِ خوبی میده :))))
آره مثلا میری از اول آرشیو میخونی میای جلو، بعد قشنگ دیگه یارو و اخلاقیات و زندگیشو میشناسی دیگه... خیلی کیف داره :))) *-*

خیلی :)) من فک می کردم فقط خودمم آرشیو بقیه رو می خونم. اخه به هرکی گفتم گفته که مثلا اسکلی و این حرفا.

دقیقا دقیقا دقیقا! بعد مثلا وقتی داری باهاش صحبت می کنی یهو می گی آره فلان پستت و اینا و واکنششون فوق العادسسسسس من کلی می خندم و کلی ذوق می کنم :دی

پاسخ:
چرا بقیه قضاوت میکنن واقعا؟ :دی دلمون میخواد :"
البته من اخیرا شدیدا تنبل شدم و معمولا کامنت نمیذارم واسه همین اون ذوقه رو تجربه نکردم :دی 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">